سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خیلی دیر رسیدی ای دوست هفتا کفن پوسوندم

پیرهن سیاه تنت کن من فقط یه استخونم

ببین چه کردی با این دل فکر کن فقط یه لحظه

نزار دیگه بیشتر از این تنم تو گور بلرزه

فقط یه خواهشی دارم زیر تابوتم و نگیر

وقتی که رفتم زیر خاک قبر منو بغل نگیر

فقط تا هفت روز سیاه تنت کن

شبهای جمعه یادی از ما کن

عشقی که بردی باشه حلالت

 

کفتر کشته پروندن نداره

رو خاک و خوناب کشوندن نداره

کفتر کشته پروندن نداره

کتاب کهنه که خوندن نداره

داره از تنهایی گریه ام میگیره

توی این شهر دیگه موندن نداره

مرغ پر بسته که کشتن نداره

وقتی کشتی دیگه گفتن نداره

از یه دریچه تاریک و سیاه

پای پیر و خسته دیدن نداره

اگه تو باغچه فقط یه گل باشه

گل اون باغچه که چیدن نداره

هر درختی که یه روزی پیر میشه

اونو از ریشه سوزوندن نداره

فصل مردن واسه من کی میرسه

وقت پرواز من از این قفسه

از منه دربه در اینجا چی میخوای

بگیری اگر که مقصد نفسه

توی گلها مثال اطلسی نیست

حرفهای من مثل حرف کسی نیست

شعر من حرف قشنگه رفتنه

حرف حق تا دنیا دنیاست گفتنه

 

bu aksham olurum beni kimse tutamaz

sen beni tutamazsin yildizlar tutamaz

 

 

 


تولدم مبارک

سلام دوستان عزیز

    این آخرین پستم توی وبلاگ هست

   قبل از هرچیز تولدم و به خودم تبریک میگم. کسی که انتظار داشتم تولدم و

   تبریک بگه نگفت!! منم به خودم تبریک گفتم... بیخیال

   دوستان عزیزی که تا امروز بهم لطف داشتین ازتون سپاسگذاری میکنم.

    یه چیز و هم بگم که من تو تاریخ 1/8/1388 میرم خدمت سربازی.

    من هیچوقت عشقمو فراموش نمیکنم چون فردی هستم که به خودم و

     اعتقاداتم ارزش قائل هستم و معتقدم که انسان باید با یک عشق زندگی

    کنه حتی اگه اون عشق منو نخواد.

    خوب دیگه مواظب خودتون باشین.تا دیداره دوباره یا علی

   ---------------------------------------------------------------------------------------

یه مرد تنها کنار ساحله

فهمیده حالا که عشقش باطله

تو خلوت شب داره آروم میباره

ای خدا غیر از تو که یاری نداره

حتی به خوابم نمیای کاشکی بمیرم

تو نیستی و تا خود صبح ستاره چیدم

اسم تو همیشه ورد زبونمه گل ناز من

بی تو خسته و دلگیر و تنها نباشی میمیرم

ای همه رویام همه هستیم فدای چشمات

زنده کن مرا با نگاه ناز تو لبخند زیبا

زبانم را نمیفهمی نگاهم را نمیبینی

ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمیبینی

سخنها خفته در چشمم نگاهم صد زبان دارد

سیه چشمام مگر طرز نگاهم را نمیبینی؟

گناهم چیست جز عشقت روی از من چه میپوشی

مگر ای ماه چشم بی گناهم را نمیبینی

سیه مژگان من موی سپیدم را نگاهی کن

سپید اناب من روز سیاهم را نمیبینی

پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی جویی

پشیمانم نگاه عذر خواهم را نیبینی

مرا گر مست میخواهی نگاهت را نگیر از من

که دل از ساقیه چشمان مستت جام میگیرد

شب از مهتاب سر میره تمام ماه تو آبه

شبیه عکس یک رویاست تو خوابیدی جهان خوابه

زمین دور تو میگرده زمان دست تو افتاده

تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده

تو خواب انگار طرحی از گل و مهتاب و لبخندی

شب از جایی شروع میشه که تو چشماتو میبندی

تورا آغوش میگیرم تنم سرریز رویا  شه

جهان قد یه لالایی توی آغوش من جا شه

تورا آغوش میگیرم هوا تاریکتر میشه

خدا از دستهای تو به من نزدیکتر میشه

تمام خونه پر میشه از این تصویر رویایی

تماشا کن تماشا کن چه بیرحمانه زیبایی

ای دیر بدست آمده پس زود برفتی

آتش زدی اندر منو چون دود برفتی

چون آرزوی تنگ دلان دیر رسیدی

چون دوستیه سنگ دلان زود برفتی

زان بیش که در باغ وصال تو دل من

از داغ فراغ تو برآسود برفتی

ناگشته من از بند تو آزاد بجستی

ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی

آتش به جان من دل سوخته کردی

چون در دل من عشق بیافزود برفتی

سلام ای غروب غریبانه دل

سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

سلام ای غم لحظه های جدایی

خداحافظ ای شعر شبهای روشن

خداحافظ ای قصه عاشقانه

خداحافظ ای آبیه روشن عشق

خداحافظ ای قطره شعر شقایق

خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

تو تنها نمی مانی ای مانده بی من

تورا میسپارم به دلهای خسته

تورا میسپارم به میله های مهتاب

تورا میسپارم به دامان دریا

اگر شب نشینم اگر شب شکسته

تورا میسپارم به رویای فردا

به شب میسپارم تورا تا نسوزد

به دل میسپارم تورا تا نمیرد

اگر چشمه از واژه غم نخشکد

اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برغبار دل من

خداحافظ ای سایه سار همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نو بهار همیشه

 


غنچه از خواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد.خار خندید و

به گل گفت سلام و جوابی نشنید

خار رنجید ولی هیچ نگفت

ساعتی گذشت!!گل چه زیبا شده بود

دست بی رحمی آمد نزدیک

گل سراسیمه ز وحشت افسرد

حال آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید

صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید

آری گل صمیمانه به او گفت سلام


تو این دنیای نامرد یه دختر نابینا بود که یه دوست پسر داشت

دختره دوست پسرشو خیلی دوست داشت

بهش میگفت اگه من دوتا چشم داشتم همیشه پیشت میموندم

یه روز یه نفر پیدا شد و چشاشو داد به این دختره

دختره وقتی تونست دوست پسرشو ببینه دید که اونم نابیناست

به پسره گفت دیگه نمیخوامت از پیشم برو

پسره وقتی داشت میرفت لبخنده تلخی زد و با اشک گفت

باشه من میرم ولی

مواظب چشمای من باش...


یاور همیشه مومن

   دوستانی که عشقتون یکطرفه هست حتما برید و این ترانه داریوش و

   گوش کنید.مطمئنم خوشتون میاد.من یکی از عاشقان حضرت داریوش

   هستم ولی به شما قول میدم حتی اگه داریوش و دوست نداشته باشید

   بازم این ترانه رو دوست خواهید داشت.من که هر روز چندین بار گوش 

   میکنم.

-----------------------------------------------------------------------------

ای به داد من رسیده تو روزای خود شکستن

ای چراغ مهربونی تو شبهای وحشت من

ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید

تو شب و از من گرفتی تو منو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

ناجیه عاطفه من شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم

وقتی شب شب سفر بود توی کوچه های وحشت

وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه شب طپش هراس من بود

وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونی به تنم مرحم کشیدی

برام از روشنی گفتی پرده شب و دریدی

ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من

به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من

مقصدت هرجا که باشه هرجای دنیا که باشی

اونور مرز شقایق پشت لحظه ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیقه دست بی ریای من بود

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

یک مطلب و هم میخواستم بگم بهتون

شرمنده که نظرات شما عزیزان رو تو وبلاگ نمیزارم

یه دلیل شخصی هست

از همتون ممنونم که لطف میکنید و نظر میدید

مرسی که همتون برام دعا کردید به عشقم برسم

ولی نرسیدم

در آخر هم بگم که آخرین پستمو روز جمعه 8 خرداد

یعنی روز تولدم مینویسم.